تبیین سخنان امام خامنه ای درمحفل
انس با قرآن قسمت دوم
راهبرد های قران برای زندگی
شرحی برحدیث ولایت حمیدرضا ترقی
قرآن، هم کتاب علم و معرفت است یعنی دل را و اندیشهی انسانی را سیراب میکند -قرآن برای آن کسانی که اهل معرفتآموزی هستند یک سرچشمهی تمامنشدنی است- لکن علاوهی بر اینها قرآن دستور زندگی هم هست؛ قرآن علاوهی بر جنبهی معرفتی و معرفتآموزی دستورات کاربردی دارد برای زندگی؛ 6/2/99
سلامت، امنیت، آسایش
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین راهبردهای قرآن کریم برای زندگی بهتر به چند موضوع کلیدی در دستورات اسلامی قرآن اشاره فرمودند:
دستورات قرآن؛ محیط زندگی را آباد میکند، زندگی را از امنیّت و سلامت و آسایش برخوردار میکند. یَهدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَه سُبُلَ السَّلام. راههای سلامت را، راههای امنیّت را، راههای آسایشِ در زندگی را به انسانها نشان میدهد. انسانها در طول تاریخ دستبهگریبانِ ظلم و تبعیض و جنگ و ناامنی و لگدمال شدن ارزشها بودهاند، امروز هم هستند؛ راه علاج اینها قرآن است. اگر به قرآن عمل کنیم همهی این مشکلات برطرف میشود. یعنی جوامع بشری اگر به دستوراتِ کاربردی قرآن -که من حالا تعداد کوتاهی و مختصری [از آنها را]، به قدری که وقت هست عرض خواهم کرد- عمل بکنند، بدون تردید از همهی این مشکلات نجات پیدا خواهند کرد. در همین ظاهرِ قرآن هزاران دستور زندگی وجود دارد. امیرالمؤمنین فرمود: اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛ انیق یعنی شگفتانگیز و زیبا. ظاهر قرآن شگفتانگیز و زیبا است؛ برای کسانی که اهل نگاه زیباشناسانه هستند، قرآن بینظیر است در زیبایی و شگفتانگیزی؛ امّا باطن او عمیق است.6/2/99
• آبادکردن محیط زندگی
• برخوردار کردن زندگی از امنیت و سلامت و آسایش
قاعده سازی قرآن برای زندگی بشر
1)محور قرار ندادن زندگی دنیا
«فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا وَ ما لَه فِی الأخِرَةِ مِن خَلاق»؛(سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۰۰) بعضی هستند که همهی قواعد زندگی انسانی را، دوستیها را، دشمنیها را، رابطهها را، هدفها را، انگیزهها را در کار دنیا محصور میکنند؛ دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، یعنی قدرت، یعنی شهوت؛ مراد از دنیا در اینجا اینها است. دوستیشان به خاطر اینها است، دشمنیشان به خاطر اینها است، رابطهگیریشان به خاطر اینها است، تلاششان به خاطر اینها است، هدفهایشان به خاطر اینها است؛ این را خدای متعال رد میکند. این جور قاعدهی زندگی ساختن را خدای متعال رد میکند؛ وَ ما لَه فِی الأخِرَةِ مِن خَلاق. اینها در زندگی دنیوی به چیزهایی خواهند رسید -در این زندگی موقّت کوتاه- امّا در زندگی اصلی و واقعی و اخروی که زندگی انسان در آنجا است چیزی ندارند، بینصیبند، بیبهرهاند.
2) مقاصد حقیقی زندگی؛ در جمع دنیا و آخرت
امّا در مقابلش یک قاعدهسازی دیگری برای زندگی وجود دارد: وَ مِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الأخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار؛( بقره، آیهی ۲۰۱؛) این قاعدهسازی دوّم است. یعنی کسانی که در دنیا هم دنبال حسنه هستند نه دنبال هر چیزی؛ در «ءاتِنا فِی الدُّنیا» نمیگوید چه به ما بده؛ معلوم است که دنیا میخواهد امّا این «ءاتِنا الدُّنیا حَسَنَة»؛ چیزهای نیکو را در دنیا به ما بدهد؛ چیزهایی که با فطرت انسان منطبق است، با نیازهای واقعی انسان منطبق است؛ وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَة؛ دنبال آخرت هم هستند؛ وَ قِنا عَذابَ النّار؛(همان آیه)
رساندن انسانها به بهشت؛ وظیفه حاکم اسلامی
هدفى که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است نکتهى بسیار مهمّ و اساسى است. بنده میخواهم اندکى روى این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهى نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللَّهُ عَلى سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءاللَّه؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۱) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینهى فکرى مردم، [هم] در زمینهى روحى و قلبى مردم، [هم] در حیات اجتماعى مردم، نقش مىآفریند. من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.۱۳۹۳/۰۲/۲۳
3)-تنظیم مناسبات اجتماعی
بعضی از آیات هست که مربوطه به تنظیم مناسبات اجتماعی است؛ این دستورهای کاربردی مربوط است به مناسبات اجتماعی. فرض بفرمایید: وَلایَغتَب بَعضُکُم بَعضًا؛(حجرات، بخشی از آیهی ۱۲) غیبت نکنید؛ این [دستور]، مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند. شما وقتی غیبت میکنید، دل خودتان را چرکین میکنید، دل مخاطبتان را چرکین میکنید، واقعیّت پنهان یک برادر مؤمنی، خواهر مؤمنی را هم بیخودی به رخ این و آن میکشید؛ یک کار غلط و نادرست. او هم نسبت به شما ممکن است که همین کار را بکند. این کار، زندگی را، روابط اجتماعی را از نظم صحیح خارج میکند.6/2/99
مفسرین و پزوهشگران قرانی در زمینه راهبردهای قران برای زندگی موارد فراوانی را استخراج کرده اند که ذیلا به بعض از آنها اشاره میکنیم تا این نکته مورد تاکید مقام معظم رهبری بهتر روشن شود :
3/1راهبردقرآن درپیشگیری و بهبود بحرانهای اجتماعی
3/2-راهبردقرآن برای کاهش طلاق درجامعه
3/3-راهبرد قرآن درمبارزه با تبعیض نژادی
3/4-راهبرد قرآن درترویج احسان و نیکوکاری و مواسات و انفاق
3/5-راهبرد قرآن برای سلامت اجتماعی
3/6-راهبرد قرآن درتربیت نیروی انسانی جامعه
3/7-راهبرد های قرآن برای گرایش روحی مردم به اهل بیت
3/8-راهبرد قران درتنظیم روابط عادلانه اقتصادی
3/9-راهبردقرآن برای پیشرفت و تعالی جامعه
نمونه آیات اجتماعی در این زمینه را ذبلا اشاره میکنیم :
الف - بعد سیاسى
قرآن مىفرماید:
و لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا;
و هرگز خداوند راهى را براى سلطه کافران بر مؤمنان قرار نمىدهد . (نساء، 141)
ب - دفاعى
در قرآن چنین آمده است:
و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة;
در مقابل آنها (متجاوزان) هر نیرویى در قدرت دارید آماده سازید . (انفال، 60)
ج - قوانین جزایى
خداوند مىفرماید:
السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا;
دستان مردان و زنان دزد را به خاطر جزاى آنچه که کسب نمودهاند ببرید . (مائده، 38)
د - عدالت اجتماعى
در قرآن آمده است:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط;
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند . (حدید، 25)
ه - جمعگرایى و پرهیز از اختلاف در امر دین و دنیا
در سوره آلعمران، آمده است:
و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا;
و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید . (آلعمران، 103)
موراد فوق ازجمله راهبرد هائیست که از قران برای زندگی بشر استخراج شده و بسیاری راهبردهای دیگر در تمام عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و مدیریتی که با استعانت از روایات مستند و محکم از اهل بیت میتواند منظومه و مانیفست برنامه زندگی بشر را تامین کند
۴)-رعایت عدالت و انصاف، حتّی در برابر مخالف و دشمن
قرآن میفرماید: لا یَجرِمَنَّکُم شَنَئانُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلُوا؛(مائده، بخشی از آیهی ۸) اگر با کسی مخالفید، با کسی دشمنید، این موجب نشود که دربارهی او بیانصافی کنید، دربارهی او ظلم و بیعدالتی به خرج بدهید. ببینید، این یک دستور کاربردی است. بله، شما ممکن است با کسی مخالف باشید امّا [این] موجب نشود که نسبت به او به خاطر مخالفتتان در آنجایی که حق با اوست، آن حق را پنهان بدارید، یا مخفی کنید، یا آن حق را ضایع کنید و بیعدالتی و بیانصافی نسبت به او به خرج بدهید. شما ملاحظه کنید در اجتماعات، [اصلاً] در اجتماع خود ما -خیلی جای دوری نرویم- اگر چنانچه ما با کسانی که مخالف هستیم، به همین آیه عمل بکنیم، یعنی دربارهی آنها بیانصافی نکنیم و آنها هم دربارهی ما بیانصافی نکنند، ببینید چقدر وضع جامعه، وضع روا و خوبی خواهد شد.
• امام نسبت به مخالفین هم جانب انصاف را رعایت می کرد
حضرت امام(س) در ماجرای فرار بنی صدر از موضع خیرخواهی با او حرف زد و فرمود حالا که رفتید به فرانسه تحقیقات عمیقی انجام بدهید و و بیشتر در مفاهیم اسلام تحقیق کرده و نویسندگی کنید. حضرت امام(س) به محمدرضای پهلوی هم خطاب کرد و گفت: حالا که از کشور رفتی به درس خودت ادامه بده و خودت را تربیت کن. حضرت امام(س) با همه بعنوان یک طبیب دلسوز الهی برخورد می کرد.و اجازه نمی داد که از موضع اسلام و به اسم سیاست کسی دغل کاری کند. حتی نسبت به انسانهایی که خوب هم نبودند و بر علیه افکار و نظرات حضرت امام(س) موضع داشتند هم مانند یک طبیب دلسوز الهی رفتار می کرد و از منظر امام سیاست مبتنی بر اخلاق و دین بود. از این دست نمونه ها در رفتار امام زیاد است که امام نسبت به مخالفین خود هم جانب انصاف را رعایت می کرد و خیرخواهی را ترک نمی کرد.
۵)- پرهیز از شایعه و دروغافکنی
قرآن میفرماید «لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِه عِلم»؛(اسراء، بخشی از آیهی ۳۶) عرض کردم شبیه این -این جور آیات در قرآن- هزاران دستور قرآنی هست؛ لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِه عِلم؛ دنبال چیزی که به آن یقین نداری راه نیفت؛ به آن چیزی که یقین نداری اعتماد نکن. الان ژورنالیسم رایج دنیا درست عکس این عمل میکنند؛ یعنی آن چیزهایی را که شایعهپردازی میکنند، دروغپردازی میکنند، چیزهایی است که از آن اطّلاعی هم ندارند، علمی هم ندارند، بیخودی آنها را پخش میکنند. در داخل جامعهی خود ما هم متأسّفانه از این چیزها وجود دارد. این نقطهی مقابل رفتاری است که امروز در دنیا هست. اگر چنانچه ما همین یک دستور را عمل بکنیم، بخش مهمّی از مشکلات ما حل خواهد شد.
۶- اعتماد نکردن به ستمگر و ظالم
یا «لا تَرکَنوِّا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»؛(هود، بخشی از آیهی ۱۱۳) به کسی که ستمگر است، به ظالم اعتماد نکنید، گرایش پیدا نکنید -«رکون» یعنی میل پیدا کردن و گرایش پیدا کردن و اعتماد به او کردن- به آدم ظالم اعتماد نکنید. نتیجهی اعتماد کردن به ظالم همین میشود که شما میبینید دولتهای مسلمان، مجموعههای اسلامی به ظالمترین و ستمگرترین عناصر عالَم اعتماد میکنند و نتیجهاش را دارند مشاهده میکنند و میبینند.
اعتماد به دشمن اثر منفی در فرهنگ فکری جامعه دارد
تکیه بر ظالمان باعث تقویت آنهاست و تقویت آنها باعث گسترش دامنه ظلم و فساد و تباهى جامعهها است. چرا که این کار در فرهنگ فکرى جامعه تدریجاً اثر مىگذارد و زشتى ظلم و گناه را از میان مىبرد و مردم را به ستم کردن و ستمگر بودن تشویق میکند. هم اینکه اصولاً تکیه و اعتماد بر دیگران که در شکل وابستگى آشکار میشود، نتیجهاى جز بدبختى نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه این تکیهگاه ظالم و ستمگر باشد.
دیگر اینکه یک جامعه پیشرو و پیشتاز و سربلند و قوى، جامعهاى است که روى پاى خود بایستد همانگونه که قرآن در مثال زیبایى در سوره فتح آیه 29 مىفرماید فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ؛ همانند گیاه سرسبزى که روى پاى خود ایستاده و براى زنده ماندن و سرفرازى نیاز به وابستگى به چیز دیگر ندارد.
امام رضا علیهالسلام در این باره در روایتی فرمود:
«از میان کسانی که ادّعای دوستی با ما اهلبیت را میکنند، کسانی هستند که فتنه آنان بر شیعیان ما شدیدتر از دجّال است.» گفتم: چگونه؟ فرمودند: «با دوستی با دشمنانتان و دشمنی با دوستانمان و اگر این چنین شود، حق با باطل در آمیخته و حقیقت مشتبه میشود و در نتیجه مؤمن از منافق باز شناخته نمیشود؛ «إِنَّ مِمَّن یَنتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أهلَ البَیتِ مَن هُوَ أشَدُّ فِتنَة عَلَی شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلتُ بِمَا ذَا قَالَ بِمُولاة أعدَائِنَاَ وَ مُعَادَاة أولِیَائِنَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ اختَلَطَ الحَقُّ بِالبَاطِلِ وَ اشتَبَهَ الأمرُ فَلَم یُعرَف مُؤمِنٌ مِن مُنَافِق»(وسائل ٬ج16 ٬ ص 179)
۷)-خیانت نکردن در امانت
یا «اَقسِطوا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین»؛(حجرات، بخشی از آیهی ۹) عدل به خرج بدهید؛ قسط و عدل و انصاف در همهی امور زندگی را دستور دادهاند؛ یا «لا تَخونُوا اللهَ وَ الرَّسولَ وَ تَخونوا اَمانتِکُم»؛(انفال، بخشی از آیهی ۲۷) در امانت خیانت نکنید. امانت فقط پولی نیست که شما دست بنده دارید؛ مقامی هم که، مسئولیّتی هم که به وسیلهی شما به من داده شده امانت است. اگر چنانچه این امانت را درست عمل نکنم، خیانت در امانت است. ببینید شما اگر همین یک دستور را ما عمل بکنیم، چه اتّفاقی خواهد افتاد. بنابراین آنچه قرآن برای ما دارد، عبارت است از این دستورات عملیِ کاربردی.
۸)- نهراسیدن و ایستادگی در مقابل دشمن
مثلاً «فلا تَخافوهُم وَ خافونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین»(آل عمران، بخشی از آیهی ۱۷۵) که دنبالهی آن آیهی «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه» است، که آمدند گفتند «علیه شما دارند توطئه میکنند، بترسید»، [مسلمانان را] میترساندند. قرآن میفرماید که نخیر، از آنها نترسید، از من بترسید؛ خدای متعال را عبادت بکنید، اعتماد به خدا بکنید، در مقابل دشمن محکم بِایستید و میتوانید دشمن را به عقب برانید. خودِ این ترسانندهی از افراد ظالم که به انسان میگوید از این و از آن بترسید، از این قدرتها بترسید و ملاحظه کنید، شیطان است؛ که ما در طول تاریخ هم مشاهده میکنیم کسانی که از این قدرتها ترسیدهاند، دچار آزمونهای سخت و تلخ زندگی شدهاند. امروز قدرتهای اسلامی، دولتهای اسلامی ملاحظهی قدرتهای ظالم دنیا را میکنند، از آنها میترسند و قدرت خودشان را ندیده میگیرند؛ نتیجه این میشود که تو سرشان میخورد.6/2/99 |